افريقاي سياه كه هنر سياهان در آن به اوج شكوفايي خود رسيده است، حاشيه غربي تا مركز قاره آفريقا را دربرمي گيرد. اين سرمزين گذشته اي با اساطير كهن و افسانه هاي جادويي دارد كه بيانگر واسطه خدايان با قدرت طبيعي است. قدرتي كه همه از او ياري مي طلبند و خدايان ديگر با او در ارتباسط هستند. در واقع هنر افريقاي سياه كه از نظر يك افريقايي فقط تنها بدان گرايش هاي شخصي و موقعيت هاي اجتماعي و سياسي و معتقدات و آيين هاي مذهبي است در اوايل قرن بيستم بوسيلهي اروپايينان به عنوان يك هنر شناخته شد و مورد مطالعه قرار گرفت. با بازشدن پاي مجسمه هاي افريقايي در سال هاي اول 1900 روحي تازه د فضاي هنري اروپا دميده شد. هنرمندان كه بيشتر از هر گروه ديگري شيفته و شيداي اين مجسمه ها بودند با ديدن آنها جرأت بيشتري براي بيان عقايدشان مي يافتند. پيدايش هر مجسمه تازهاي سرآغاز به وجود آمدن بحث هاي هيجانانگيز و منبع الهام براي پيشروان مكاتب و مفاهيم جديد بود. در سال 1905 يك ماسك فانك به دست ولافنگ افتاد. آندره دورن كه با ديدن اين ماسك از اداي كلام بازمانده بود آن را از ولامنگ خريد و به پيكاسو براك نشان داد و تحسين هر دو را برانگيخت. با پيدا شدن مكاتب جديد مثل كوبيسم، سورئاليبسم و سمبوليسم در اروپا و رونق موسيقي جاز در آمريكا ناگهان، نگاهها به طرف افريقا دوخته شد و تأثيرپذيري ها و بهره گيري هايي كه هنرمندان به نام زمان از هنر سياهان مي كردند به زودي پاي اين هنر را به موزه ها و نگارخانه ها كشاند.
به اين ترتيب تاريخ كشف مجسمه هاي افريقاي سياه را به عنوان نوعي از هنر بايد اوايل همين قرن دانست. و به حق افتخار آن به هنرمندان آن زمانه داد. هنر افريقا اعم از مذهبي و غيرمذهبي تحت تأيير گروه قومي، مليت، شرايط زنددگي، آب و هوا و فرهنگ هر منطقه است. و با اين عوامل ارتباط مستقيم دارد. در افريقاي سياه هر اثري كه به وجود مي آد، آميخته اي است از تفكر و اعتقاد مردم و تأثير عميقي يا سطحي كه هر اسطوره در زندگي روزانه آنها مي گذارد. در اين هنر زيبايي به مفهوم آنچه ما يم شناسيم وجود ندارد. در واقع زيبايي، تجسم سيرت نيك است. به همين دليل شكلي كه آفريده مي شود، نماينده صفات باطني شخصي است، نه چهره ظاهري او.
بنابراين افريقالي سياه، اسطوره زبان سنت است و نفس بيان بر اهميت اساطير و مسبولها در افريقا به درجه اي است كه بسياري از جامعه شناسان، جوامع و فرهنگ هاي افريقاييان را به نوعي تظاهر مادي كه از اين مفاهيم ناشي مي شدند تعبير كرده اند. به طور كلي اسطوره به شكل ثابت وجود ندارد و تحت تأثير تحولات تاريخي قرار گرفته و به وسيله ادبيات شفاهي سينه به سينه از نسلي به نسل نسل ديگر منتقل شده است.
افسانه هاي اساطيري بيشتر بيانگر رويدادهاي كلي هستند مثل آفرينش دنيا، جدا شدن خداي خالق از مخلوق، تولد قهرمانان و بنيانگذارن سرزمين ها و امپراطوري ها، پيدايش مرگ و آمرزش.
به اين ترتيب تاريخ كشف مجسمه هاي افريقاي سياه را به عنوان نوعي از هنر بايد اوايل همين قرن دانست. و به حق افتخار آن به هنرمندان آن زمانه داد. هنر افريقا اعم از مذهبي و غيرمذهبي تحت تأيير گروه قومي، مليت، شرايط زنددگي، آب و هوا و فرهنگ هر منطقه است. و با اين عوامل ارتباط مستقيم دارد. در افريقاي سياه هر اثري كه به وجود مي آد، آميخته اي است از تفكر و اعتقاد مردم و تأثير عميقي يا سطحي كه هر اسطوره در زندگي روزانه آنها مي گذارد. در اين هنر زيبايي به مفهوم آنچه ما يم شناسيم وجود ندارد. در واقع زيبايي، تجسم سيرت نيك است. به همين دليل شكلي كه آفريده مي شود، نماينده صفات باطني شخصي است، نه چهره ظاهري او.
بنابراين افريقالي سياه، اسطوره زبان سنت است و نفس بيان بر اهميت اساطير و مسبولها در افريقا به درجه اي است كه بسياري از جامعه شناسان، جوامع و فرهنگ هاي افريقاييان را به نوعي تظاهر مادي كه از اين مفاهيم ناشي مي شدند تعبير كرده اند. به طور كلي اسطوره به شكل ثابت وجود ندارد و تحت تأثير تحولات تاريخي قرار گرفته و به وسيله ادبيات شفاهي سينه به سينه از نسلي به نسل نسل ديگر منتقل شده است.
افسانه هاي اساطيري بيشتر بيانگر رويدادهاي كلي هستند مثل آفرينش دنيا، جدا شدن خداي خالق از مخلوق، تولد قهرمانان و بنيانگذارن سرزمين ها و امپراطوري ها، پيدايش مرگ و آمرزش.