موقعيت جغرافيايي
روستاي دوز عنبه روي سراشيبي تپه اي كه شيب آن از شمال به جنوب است واقع شده . در قسمت شمال اين روستا روستايي به نام اسكول دره قرار دارد و در قسمت جنوب روستايي به نام آجين دوجين قرار دارد و در قسمت شرق روستايي به نام وليان و در قسمت غرب تپه اي به نام قراول (نگهبان) قرار دارد ، داراي آب و هواي كوهستاني و سرد است و در گذشته تنها وسيله حمل و نقل قاطر و الاغ بود . و روستاييان در گذشته محصولات خود را به ديگر نقاط مي بردند و لوازم مورد نياز خود را از ديگر روستاها تهيه مي كردند .
در بهار به كشت و كار و كشاورزي مشغول بودند و با فرا رسيدن زمستان به پذيرايي از گاوها و گوسفندان مي پرداختند و در فصل پايير اهالي ده براي غذاي زمستانه حيوانات خود انبار مي كردند و در زمستان از آنها استفاده مي كردند .
شغل مردم كشاورزي ، دامداري و در كنار نگه داري گاو و گوسفند مرغ نيز پرورش مي دادند و در گذشته كه گاز وجود نداشت زنها مجبور بودند براي گرم كردن خانه و درست كردن غذا از آتش استفاده كنند به اين اجاق ها كه روي آنها غذا درست مي كردند اصطلاحاً «كله» مي گفتند «به فنحه كاو كسره ي» و ساعتها مجبور بودند كه در سرما و يا گرما در كنار آتش غذا درست كنند ، برق هم نبود و از چراغ استفاده مي كردند لوله كشي آب در خانه ها موجود نبود و براي تهيه آب بايد به چشمه ها و آب انبارها مي رفتند كه بعداً به شرح آن مي پردازيم .
بعد از تقيه امام جعفر صادق نوادگان و فرزندان آنها به خاطر فشار دشمنان هر كدام به طرفي مهاجرت كردند كه از جمله آنان يحيي فرزند امام موسي كاظم به همراه مادر و خواهرش بودند كه اينها به خاطر فشار دشمنان به سمت روستاي دوزعنبر كشيده شدند . در آن زمان روستاي دوزعنبه خالي از سكنه بود ولي روستاي مجاور به نام وليان كه در آن اربابزادگان و زمين داران زندگي مي كردند .
بين دو روستاي دوزعنبه و وليان كوهي قرار داشت كه اربازادگان وليان به خاطر تسلط داشتن بر نواحي فرد يا افرادي را به عنوان نگهبان به آنجا فرستاده بودند و نام آن كوه را به خاطر همان نگهبانان «قراول»
مي گويند .
در مسير آمدن اين بزرگواران را كه در آنجا مادر حضرت يحيي فرزند خود را سقط مي كند و در همانجا برسر و صورت خود مي زند و مي گويد «حكم والي» يعني بچه ام كه مانند گل است از بين رفت اين راه برا روستاييان داراي ارزش خاصي است .
از طرف ديگر گوهرتاج در مشهد به خاطر ارادت به امامان در هر روستا ياهر مكاني كه مي ديد امازاده اي گمنام هستند براي آنها مقبره اي
مي ساخت تا ياد و خاطره آنان از بين نرود و براي امازاده روستاي دوزعنبه نيز مقبره ساختند . روستاي وليان سيدني را به همراه همسرش براي خدمت اين امامزاده (مثلاً روشن كردن چراغ و تميز نگهداشتن امامزاده متعهد كرده بود) و اين سيد به آباد نمودن اين امامزاده مشغول بود .
پنج پسر اين سيد برجاي مانده به نامهاي ميرقاسم ، ميرهاشم ، ميرعمو ، ميراكبر ، مير مظفر .
خان ها و اربا هاي وليان براي جبران زحمات اين سيد زميني واقع در روستاي شنده به نام مزرعه دادن د اين زمين نسل اندر نسل متعلق به سيد ها و فرزندان و نوادگان آنها مي باشد .
از طرفي ديگر افرادي به نام قنبر و ملي به اين روستا آمدند و ازدواج كردند اينها نيز داراي فرزنداني شدند و در اين روستا سكني گزيدند و به اين ترتيب روستا سه طايفه خانوادگي به نامهاي حسيني قنبريها و قلي زاده به وجود آمدند .
نام گذاري روستا :
عده اي معتقدند كه چون يك مرد در مابين دو زن (يعني امامزاده يحيي و مادرش بي بي شهربانو و خواهرش بي بي سكينه) قرار دارد و نام آن را «دو زندر بهر » ناميدند و بعدها به خاطر تلفظ راحت تر آن را به طور مخفف «دوزعنبه » ناميدند .
و عده ديگر معتقدند كه چون يك «ديزني و انبر» از اين روستا پيدا شده آن را دنيزي و انبر نامدند و بعدها اين هم به طور مخفف دوزعنبه ناميدند.
فعاليت اقتصادي ساكنان روستا :
ساكنان روستا در گذشته درآمد خود را از راه دامداري و به خصوص كشاورزي تأمين مي كردند و وسايل مورد نياز خود را مانند غذا ، لباس ، تهيه منزل و لبنيات و ... را از طريق پولي كه از همين فعاليتها بدست مي آوردند تهيه مي كردند .
و براي تداوم زندگي به ناچار به تغيير شكل محيط طبيعي و توليد پرداختند و چون امروزه يك فرد نمي توانست به تنهايي همة نيازهاي خود را تأمين كند ناگزير از افراد ديگر روستا كمك گرفتند و هر يك از افراد غير از كشاورزي به فعاليتهاي ديگري مشغول شدند و نيز در زمينة كشاورزي از ابزارآلات جديد استفاده كردند و از طرف ديگر نيز با افزايش جمعيت و كمبود زمينهاي كشاورزي ديگر كشاورزي نمي توانست قادر به تأمين نيازها نبود در نتيجه بيشتر ساكنان در دوره هاي حاضر از فعاليتهاي توليدي به فعاليتهاي غير توليدي مانند ( خدمات و بازرگاني ) گرديده اند و بيشتر به كارهايي كه منجر به توليد نمي شود مي پردازند و در كارخانه هايي كه در اطراف روستا مستقر شده اند به كار مشغول هستند و بقيه نيز كه
نمي توانند نيازهاي خود را در روستا تأمين كنند به شهرهاي مي روند و در بخش هاي ديگر كار مي كنند .
روستاي دوز عنبه روي سراشيبي تپه اي كه شيب آن از شمال به جنوب است واقع شده . در قسمت شمال اين روستا روستايي به نام اسكول دره قرار دارد و در قسمت جنوب روستايي به نام آجين دوجين قرار دارد و در قسمت شرق روستايي به نام وليان و در قسمت غرب تپه اي به نام قراول (نگهبان) قرار دارد ، داراي آب و هواي كوهستاني و سرد است و در گذشته تنها وسيله حمل و نقل قاطر و الاغ بود . و روستاييان در گذشته محصولات خود را به ديگر نقاط مي بردند و لوازم مورد نياز خود را از ديگر روستاها تهيه مي كردند .
در بهار به كشت و كار و كشاورزي مشغول بودند و با فرا رسيدن زمستان به پذيرايي از گاوها و گوسفندان مي پرداختند و در فصل پايير اهالي ده براي غذاي زمستانه حيوانات خود انبار مي كردند و در زمستان از آنها استفاده مي كردند .
شغل مردم كشاورزي ، دامداري و در كنار نگه داري گاو و گوسفند مرغ نيز پرورش مي دادند و در گذشته كه گاز وجود نداشت زنها مجبور بودند براي گرم كردن خانه و درست كردن غذا از آتش استفاده كنند به اين اجاق ها كه روي آنها غذا درست مي كردند اصطلاحاً «كله» مي گفتند «به فنحه كاو كسره ي» و ساعتها مجبور بودند كه در سرما و يا گرما در كنار آتش غذا درست كنند ، برق هم نبود و از چراغ استفاده مي كردند لوله كشي آب در خانه ها موجود نبود و براي تهيه آب بايد به چشمه ها و آب انبارها مي رفتند كه بعداً به شرح آن مي پردازيم .
بعد از تقيه امام جعفر صادق نوادگان و فرزندان آنها به خاطر فشار دشمنان هر كدام به طرفي مهاجرت كردند كه از جمله آنان يحيي فرزند امام موسي كاظم به همراه مادر و خواهرش بودند كه اينها به خاطر فشار دشمنان به سمت روستاي دوزعنبر كشيده شدند . در آن زمان روستاي دوزعنبه خالي از سكنه بود ولي روستاي مجاور به نام وليان كه در آن اربابزادگان و زمين داران زندگي مي كردند .
بين دو روستاي دوزعنبه و وليان كوهي قرار داشت كه اربازادگان وليان به خاطر تسلط داشتن بر نواحي فرد يا افرادي را به عنوان نگهبان به آنجا فرستاده بودند و نام آن كوه را به خاطر همان نگهبانان «قراول»
مي گويند .
در مسير آمدن اين بزرگواران را كه در آنجا مادر حضرت يحيي فرزند خود را سقط مي كند و در همانجا برسر و صورت خود مي زند و مي گويد «حكم والي» يعني بچه ام كه مانند گل است از بين رفت اين راه برا روستاييان داراي ارزش خاصي است .
از طرف ديگر گوهرتاج در مشهد به خاطر ارادت به امامان در هر روستا ياهر مكاني كه مي ديد امازاده اي گمنام هستند براي آنها مقبره اي
مي ساخت تا ياد و خاطره آنان از بين نرود و براي امازاده روستاي دوزعنبه نيز مقبره ساختند . روستاي وليان سيدني را به همراه همسرش براي خدمت اين امامزاده (مثلاً روشن كردن چراغ و تميز نگهداشتن امامزاده متعهد كرده بود) و اين سيد به آباد نمودن اين امامزاده مشغول بود .
پنج پسر اين سيد برجاي مانده به نامهاي ميرقاسم ، ميرهاشم ، ميرعمو ، ميراكبر ، مير مظفر .
خان ها و اربا هاي وليان براي جبران زحمات اين سيد زميني واقع در روستاي شنده به نام مزرعه دادن د اين زمين نسل اندر نسل متعلق به سيد ها و فرزندان و نوادگان آنها مي باشد .
از طرفي ديگر افرادي به نام قنبر و ملي به اين روستا آمدند و ازدواج كردند اينها نيز داراي فرزنداني شدند و در اين روستا سكني گزيدند و به اين ترتيب روستا سه طايفه خانوادگي به نامهاي حسيني قنبريها و قلي زاده به وجود آمدند .
نام گذاري روستا :
عده اي معتقدند كه چون يك مرد در مابين دو زن (يعني امامزاده يحيي و مادرش بي بي شهربانو و خواهرش بي بي سكينه) قرار دارد و نام آن را «دو زندر بهر » ناميدند و بعدها به خاطر تلفظ راحت تر آن را به طور مخفف «دوزعنبه » ناميدند .
و عده ديگر معتقدند كه چون يك «ديزني و انبر» از اين روستا پيدا شده آن را دنيزي و انبر نامدند و بعدها اين هم به طور مخفف دوزعنبه ناميدند.
فعاليت اقتصادي ساكنان روستا :
ساكنان روستا در گذشته درآمد خود را از راه دامداري و به خصوص كشاورزي تأمين مي كردند و وسايل مورد نياز خود را مانند غذا ، لباس ، تهيه منزل و لبنيات و ... را از طريق پولي كه از همين فعاليتها بدست مي آوردند تهيه مي كردند .
و براي تداوم زندگي به ناچار به تغيير شكل محيط طبيعي و توليد پرداختند و چون امروزه يك فرد نمي توانست به تنهايي همة نيازهاي خود را تأمين كند ناگزير از افراد ديگر روستا كمك گرفتند و هر يك از افراد غير از كشاورزي به فعاليتهاي ديگري مشغول شدند و نيز در زمينة كشاورزي از ابزارآلات جديد استفاده كردند و از طرف ديگر نيز با افزايش جمعيت و كمبود زمينهاي كشاورزي ديگر كشاورزي نمي توانست قادر به تأمين نيازها نبود در نتيجه بيشتر ساكنان در دوره هاي حاضر از فعاليتهاي توليدي به فعاليتهاي غير توليدي مانند ( خدمات و بازرگاني ) گرديده اند و بيشتر به كارهايي كه منجر به توليد نمي شود مي پردازند و در كارخانه هايي كه در اطراف روستا مستقر شده اند به كار مشغول هستند و بقيه نيز كه
نمي توانند نيازهاي خود را در روستا تأمين كنند به شهرهاي مي روند و در بخش هاي ديگر كار مي كنند .