پيشگفتار
بر طبق 142-94.P.L يكي از انواع ناتواني هاي يادگيري، بيان نوشتاري است از زماني كه در سال 1975 اين عنوان مطرح گرديد، واژه بيان نوشتاري، هجي كردن و همه اشكال ديگر ارتباط كتبي را در بر گرفت.
يكي از مهمترين مهارت هايي كه كودكان مي بايست بر آن تسلط پيدا كنند ارتباط برقرار كردن است. يعني فهميدن آنچه كه ديگران مي گويند و بيان عقايد و منظورهايشان بصورت شفاهي و كتبي.
از طريق ارتباط برقرار كردن كلامي و غيركلامي است كه ما موضوعات، وقايع و روابط خود با يكديگر را بازنمايي مي كنيم. بر روي اين عقيده كه بيان نوشتاري مناسب براي ايجاد ارتباط، براي پيشرفت در مدرسه و براي زندگي روزمرة امروزي، اساسي است، توافق وجود دارد. علي رغم پيشرفتهاي تكنولوژي در رشد تايپهاي الكترونيكي، پردازش گرهاي لغت و كامپيوترها، هنوز يادگيري خواندن و نوشتن ضروري است.
هدف ما در اين مقاله:
1- توصيف مشكلات اصلي در كودكان در ارتباط نوشتاري و ارائه برخي متدهاي ترميمي
2- ياري رساندن به معلمان براي تشخيص و درمان كودكاني كه در زمينه بيان انشائي دچار ناتاني هاي اساسي هستند مي باشد.
3- اميد است كه تلاش هاي ما براي ارزيابي و ترميم مشكلات بيان نوشتاري مورد استفاده خوانندگان، معلمان، والدين و بزرگسالاني كه دچار ناتواني بيان نوشتاري هستند، قرار گيرد.
مقدمه
بيان نوشتاري به ارتباط انديشه ها با يكديگر از طريق علائم نگاره اي اشاره دارد. اين مسئله مستلزم داشتن فكري براي ارتباط، داشتن زباني براي بيان اين افكار، ترجمه ي شفاهي به علائم به صورتي كه ديگران بتوانند افكار مورد نظر را بفهمند، است.
علاوه بر دست خط و هجي كردن به عنوان پيش نيازهايي براي بيان نوشتاري، پيش نياز مهمتر رشد زبان مي باشد.
آلي و ديش لر (1979 و Alley , Deshler) اظهار داشتند كه بسيار احتمال دارد كه بزرگسالان مبتلا به ناتواني يادگيري در سنين اوليه كودكي در زمينه ي شنيدن، صحبت كردن، و نوشتن مشكلاتي داشته اند. همچنين جانسون و ميكل بست (1967 و Mykelebust و Johnson) بر اهميت درك شنيداري، بيان شفاهي و خواندن در تحول زبان نوشتاري، تاكيد كرده اند.
فلپز- گان و فلپز- تراساكي (1982و) اظهار داشتند كه، علاوه بر تحول زبان، «عمل نوشتن نيازمندي توانائيهاي بصري مختلفي ست كه به آرامي با مهارتهاي حركتي مناسب هماهنگ شده و يكپارچه مي شوند.»
دانش آموزاني كه دامنه ي لغاتشان محدود بوده و در خواندن و استفاده از گرامر و تركيب جمله ضعيف هستند، مستعد داشتن مشكلاتي در سازماندهي و تنظيم افكارشان به شكل مناسبي جهت بيان نوشتاري هستند. انشاءهاي كتبي آنها كوتاه بوده و به نظر مي رسد كه از افكار پيچيده اجتناب مي كنند.
بلچ (1975 و Belch) دريافت اشكالات در بيان نوشتاري شامل خطاهاي گرامري، اشتباه هجي كردن كلمات، و خطاهايي در نقطه گذاري، مي باشد.
دشلر و فرول وكاس )1978 و Deshler , Ferrell , Kass) دريافتند كه، دانش آموزان مبتلا به ناتواني يادگيري، در بازبيني تكاليف تحصيلي خويش، فقط در حدود يك سوم از خطاهايي را كه مرتكب شده اند، تصحيح مي كنند. آنها غلط گيري كردن و يا خود-بازبيني تكاليف خويش را فرا نگرفته اند.
در نتيجه، دانش آموزان ياد مي گيرند به شيوه هاي مختلفي اين نوع از مشكلات بيان نوشتاري را جبران كنند. آنها از نوشتن اجتناب مي كنند. دانش آموزان مبتلا به ناتواني يادگيري از نوشته هاي ديگران استفاده مي كنند، گزارش ها را به شكل خلاصه مي نويسند. اگر قابل دسترسي باشد از ضبط صوت استفاده مي كنند، و امتحانات شفاهي را به امتحانات كتبي ترجيح مي دهند. (آلي و ديشلر، 1979) به هر حال اين نوع از راهبردهاي جبراني، كمك هاي محدودي براي دانش آموز هستند زيرا اين راهبردهاي براي انجام تكاليف فراوان روزانة او كه نيازمند بيان نوشتاري است، كافي نيستند.
بيان نوشتاري
يكي از انواع ناتوانيهاي يادگيري بيان نوشتاري است كه به انتقال ايده ها و افكار به ديگران از طريق علائم نگاره اي اشاره دارد. ناتواني هاي زبان نوشتاري شامل نواقصي در درك مطلب شنوايي، بيان شفاهي و خواندن مي باشد. نگرش نسبت به تكاليف نوشتني نيز يك جنبه ي مهم مشكلات زبان نوشتاري است.
عوامل موثر در ناتوانيهاي زبان نوشتاري
در ملاحظه همبسته هاي بيان نوشتاري، اعتقاد به اين امر كه بيان نوشتاري، بالاترين پيشرفت بشريت است، ضروري به نظر مي رسد و فقط وقتي همه ي سطوح مقدماتي آن فراهم شده باشد، بدست مي آيد. (ميكل بست- 1965)
سلسله مراتب اجزاء فنون زبان توسط گلوگ (1971-Kellog) طرح شده است. اين اجزاء شامل تجربه كردن، شنيدن، صحبت كردن، خواندن و نوشتن مي باشد. از آنجائيكه توانائيهاي تحولي و مهارتهاي تحصيلي زيادي، براي آسان ساختن زبان نوشتاري ضروري مي باشد، امكان بررسي همه آنها در اينجا وجود ندارد. ما چهار عامل اصلي كه به نظر ميرسد بطور اختصاصي با زبان نوشتاري مرتبط مي باشند، را مورد بحث قرار مي دهيم: 1- زبان شفاهي دريافتي 2- زبان شفاهي بياني 3- خواندن 4- انگيزه
زبان شفاهي دريافتي
دانش آموزاني كه در فهم آنچه مي شنوند اختلال دارند، معمولاً در رشد سلامت بيان شفاهي مانند زبان نوشتاري دچار مشكل هستند. اين دانش آموزان به دليل دامنه لغات محدود، مشكلاتي در درك مطلب خواهند داشت و مستعد هستند كه به جاي تفكر انتزاعي در سطح تفكر عيني باقي بمانند. (جانسون و ميكل بست- 1967).
ناتواني هاي تحولي كه باعث مشكلاتي در زبان شفاهي دريافتي مي شوند همچنين با زبان نوشتاري نيز تلاقي خواهند داشت.
زبان شفاهي بياني
اختلالات در زبان شفاهي بياني معمولاً در زبان نوشتاري دانش آموز به شكل مشكلاتي در تركيب و ديگر كنش هاي گرامري، سازماندهي كلمات در درون جملات، حذف انتهاي كلمه، استفاده ناصحيح از زمان افعال و ضمائر، اغتشاش در ترتيب كلمه، دامنه لغت پراكنده و اشكال در كلمات يادآوري شده، مي باشد.
بر طبق 142-94.P.L يكي از انواع ناتواني هاي يادگيري، بيان نوشتاري است از زماني كه در سال 1975 اين عنوان مطرح گرديد، واژه بيان نوشتاري، هجي كردن و همه اشكال ديگر ارتباط كتبي را در بر گرفت.
يكي از مهمترين مهارت هايي كه كودكان مي بايست بر آن تسلط پيدا كنند ارتباط برقرار كردن است. يعني فهميدن آنچه كه ديگران مي گويند و بيان عقايد و منظورهايشان بصورت شفاهي و كتبي.
از طريق ارتباط برقرار كردن كلامي و غيركلامي است كه ما موضوعات، وقايع و روابط خود با يكديگر را بازنمايي مي كنيم. بر روي اين عقيده كه بيان نوشتاري مناسب براي ايجاد ارتباط، براي پيشرفت در مدرسه و براي زندگي روزمرة امروزي، اساسي است، توافق وجود دارد. علي رغم پيشرفتهاي تكنولوژي در رشد تايپهاي الكترونيكي، پردازش گرهاي لغت و كامپيوترها، هنوز يادگيري خواندن و نوشتن ضروري است.
هدف ما در اين مقاله:
1- توصيف مشكلات اصلي در كودكان در ارتباط نوشتاري و ارائه برخي متدهاي ترميمي
2- ياري رساندن به معلمان براي تشخيص و درمان كودكاني كه در زمينه بيان انشائي دچار ناتاني هاي اساسي هستند مي باشد.
3- اميد است كه تلاش هاي ما براي ارزيابي و ترميم مشكلات بيان نوشتاري مورد استفاده خوانندگان، معلمان، والدين و بزرگسالاني كه دچار ناتواني بيان نوشتاري هستند، قرار گيرد.
مقدمه
بيان نوشتاري به ارتباط انديشه ها با يكديگر از طريق علائم نگاره اي اشاره دارد. اين مسئله مستلزم داشتن فكري براي ارتباط، داشتن زباني براي بيان اين افكار، ترجمه ي شفاهي به علائم به صورتي كه ديگران بتوانند افكار مورد نظر را بفهمند، است.
علاوه بر دست خط و هجي كردن به عنوان پيش نيازهايي براي بيان نوشتاري، پيش نياز مهمتر رشد زبان مي باشد.
آلي و ديش لر (1979 و Alley , Deshler) اظهار داشتند كه بسيار احتمال دارد كه بزرگسالان مبتلا به ناتواني يادگيري در سنين اوليه كودكي در زمينه ي شنيدن، صحبت كردن، و نوشتن مشكلاتي داشته اند. همچنين جانسون و ميكل بست (1967 و Mykelebust و Johnson) بر اهميت درك شنيداري، بيان شفاهي و خواندن در تحول زبان نوشتاري، تاكيد كرده اند.
فلپز- گان و فلپز- تراساكي (1982و) اظهار داشتند كه، علاوه بر تحول زبان، «عمل نوشتن نيازمندي توانائيهاي بصري مختلفي ست كه به آرامي با مهارتهاي حركتي مناسب هماهنگ شده و يكپارچه مي شوند.»
دانش آموزاني كه دامنه ي لغاتشان محدود بوده و در خواندن و استفاده از گرامر و تركيب جمله ضعيف هستند، مستعد داشتن مشكلاتي در سازماندهي و تنظيم افكارشان به شكل مناسبي جهت بيان نوشتاري هستند. انشاءهاي كتبي آنها كوتاه بوده و به نظر مي رسد كه از افكار پيچيده اجتناب مي كنند.
بلچ (1975 و Belch) دريافت اشكالات در بيان نوشتاري شامل خطاهاي گرامري، اشتباه هجي كردن كلمات، و خطاهايي در نقطه گذاري، مي باشد.
دشلر و فرول وكاس )1978 و Deshler , Ferrell , Kass) دريافتند كه، دانش آموزان مبتلا به ناتواني يادگيري، در بازبيني تكاليف تحصيلي خويش، فقط در حدود يك سوم از خطاهايي را كه مرتكب شده اند، تصحيح مي كنند. آنها غلط گيري كردن و يا خود-بازبيني تكاليف خويش را فرا نگرفته اند.
در نتيجه، دانش آموزان ياد مي گيرند به شيوه هاي مختلفي اين نوع از مشكلات بيان نوشتاري را جبران كنند. آنها از نوشتن اجتناب مي كنند. دانش آموزان مبتلا به ناتواني يادگيري از نوشته هاي ديگران استفاده مي كنند، گزارش ها را به شكل خلاصه مي نويسند. اگر قابل دسترسي باشد از ضبط صوت استفاده مي كنند، و امتحانات شفاهي را به امتحانات كتبي ترجيح مي دهند. (آلي و ديشلر، 1979) به هر حال اين نوع از راهبردهاي جبراني، كمك هاي محدودي براي دانش آموز هستند زيرا اين راهبردهاي براي انجام تكاليف فراوان روزانة او كه نيازمند بيان نوشتاري است، كافي نيستند.
بيان نوشتاري
يكي از انواع ناتوانيهاي يادگيري بيان نوشتاري است كه به انتقال ايده ها و افكار به ديگران از طريق علائم نگاره اي اشاره دارد. ناتواني هاي زبان نوشتاري شامل نواقصي در درك مطلب شنوايي، بيان شفاهي و خواندن مي باشد. نگرش نسبت به تكاليف نوشتني نيز يك جنبه ي مهم مشكلات زبان نوشتاري است.
عوامل موثر در ناتوانيهاي زبان نوشتاري
در ملاحظه همبسته هاي بيان نوشتاري، اعتقاد به اين امر كه بيان نوشتاري، بالاترين پيشرفت بشريت است، ضروري به نظر مي رسد و فقط وقتي همه ي سطوح مقدماتي آن فراهم شده باشد، بدست مي آيد. (ميكل بست- 1965)
سلسله مراتب اجزاء فنون زبان توسط گلوگ (1971-Kellog) طرح شده است. اين اجزاء شامل تجربه كردن، شنيدن، صحبت كردن، خواندن و نوشتن مي باشد. از آنجائيكه توانائيهاي تحولي و مهارتهاي تحصيلي زيادي، براي آسان ساختن زبان نوشتاري ضروري مي باشد، امكان بررسي همه آنها در اينجا وجود ندارد. ما چهار عامل اصلي كه به نظر ميرسد بطور اختصاصي با زبان نوشتاري مرتبط مي باشند، را مورد بحث قرار مي دهيم: 1- زبان شفاهي دريافتي 2- زبان شفاهي بياني 3- خواندن 4- انگيزه
زبان شفاهي دريافتي
دانش آموزاني كه در فهم آنچه مي شنوند اختلال دارند، معمولاً در رشد سلامت بيان شفاهي مانند زبان نوشتاري دچار مشكل هستند. اين دانش آموزان به دليل دامنه لغات محدود، مشكلاتي در درك مطلب خواهند داشت و مستعد هستند كه به جاي تفكر انتزاعي در سطح تفكر عيني باقي بمانند. (جانسون و ميكل بست- 1967).
ناتواني هاي تحولي كه باعث مشكلاتي در زبان شفاهي دريافتي مي شوند همچنين با زبان نوشتاري نيز تلاقي خواهند داشت.
زبان شفاهي بياني
اختلالات در زبان شفاهي بياني معمولاً در زبان نوشتاري دانش آموز به شكل مشكلاتي در تركيب و ديگر كنش هاي گرامري، سازماندهي كلمات در درون جملات، حذف انتهاي كلمه، استفاده ناصحيح از زمان افعال و ضمائر، اغتشاش در ترتيب كلمه، دامنه لغت پراكنده و اشكال در كلمات يادآوري شده، مي باشد.