چكيده :
متاسفانه تدريس انشا با شيوه هاي خلاق،كه دانش آموز را در نوشتن ماهر و توانا كند در هيچ يك از مقاطع تحصيلي كشور ما رايج نيست و به همين علت دانش آموزان اغلب از اين درس گريزانند و بسياري از آنان تا آخرين سال تحصيلي انشا نوشتن را ياد نمي گيرند شايد هم انشارا درسي بيهوده مي دانند و يا تصور مي كنند اين درس را براي آزار آنان در برنامه درسي گنجانده اند. در اين مقاله تلاش شده است با استفاده از روش دلفي* به جمع آوري اطلاعات در زمينه ي علل ضعف دانش آموزان در درس انشا و پايين بودن خلاقيت آنهاپرداخته ايم وبه اختصار برخي موانع خلاقيت را كه با ضعف انشا بي ارتباط نيست مطرح نموده ايم.ودر بخش دوم راهكار هايي را براي رفع اين نواقص ارائه كرده ايم.ودر بخش پاياني شيوه هاي نوين تدريس انشا را مطرح نموده ، كه بدون شك اين شيوه ها تاثير مستقيم در پرورش خلاقيت دانش آموزان دارد.به اميد آنكه تجارب ناچيز اينجانب مورد استفاده قرار گيرد.
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
*در اين روش براي بررسي مشكل و تدوين راه حل از افراد صاحب نظر در اين رشته از قبيل كارشناسان ،نويسندگان،معلمان موفق و درمرحله بعد از دانش آموزان برتر المپيادهاي ادبي ودانش آموزان نويسنده يا شاعر نظر خواهي مي شود.مجددا" جمع بندي نظريات بدون ذكر نام و بصورت چرخشي ادامه مي يابد تا بعد از يك تبادل نظر جامع سند نهايي تدوين شود.لذا اين روش دو ويژگي مهم دارد :
1-حل مشكل بطور ريشه اي 2-واقع گرايي بالا
از محاسن روش دلفي اين است كه اولا" لزومي ندارد افراد صاحب نظر و دخيل در تصميم گيري در يك جا جمع شوندكه اين بااستفاده از امكانات ICT فراهم است.ثانيا" نظرات وسوالات بدون ذكر نام توزيع ميشود كه دركاهش تعصبات واعمال نظرهاي شخصي بسيارمهم است.ثالثا" ،درگير كردن گروههاي مختلف صاحب نظر در مسئله تعريف شده سند نهايي بسيار واقع بينانه
مقدمه:
توضيح درباره فوايد نوشتن و اينكه هر انسان كار آمد روزي بتواند بنويسد شايد كار بي فايده اي باشد چرا كه ضرورت اين امر به همگان روشن است اما انگار در برنامه ريزي جديد درسي اين مهم فراموش شده است و بديهي است كه اگر دانش آموزان هر هفته چند ساعتي را به موضوع انشايي فكر نكنند ودرباره آن ننويسند بعد از مدتي مهارت نوشتن در آنها ضعيف مي شود. وبراي بر آوردن ساده ترين نيازهاي نوشتاري خود دچار مشگل خواهند شد. ضمن اينكه نوشتن ،مزاياي جانبي ديگري،مانندپرورش خلاقيت، تفكر و مطالعه نيز دارد و براي خوب نوشتن در مرحله اول بايد خوب ببينند و مرحله دوم با دقت گوش كنند و در مرحله سوم آنچه را كه ديده و شنيده اند بتوانند خوب بيان كنند و در مرحله پاياني اينها را بنويسند و تا زماني كه دانش آموز مراحل قبل را به دقت تمرين نكند در مرحله ي نوشتن موفق نخواهد بود.
اگر دانش آموزان يك جامعه نياموزند چگونه ذهن خود را به جريان در آورند و روح سيال خود را به تكاپو وادارند حتي اگر به مدارج بالاي علمي نيز دست يابند بي شك سرنوشت غم انگيزي در انتظار آنها خواهد بود چرا كه انشا به عنوان يك سيستم ذهني باز مي تواند زيبا ترين آموزنده آزادي باشد . و محيطهاي آموزشي بايد جهت پرورش خلاقيت فرصتهاي مختلفي را براي كودكان فراهم نمايند چرا كه با به كارگيري روشهاي درست پرورش خلاقيت، دانش آموزان در سطوح مختلف هنر، علم و خلاقيت را ياد مي گيرند. قبل از ورود به بحث اصلي ذكر اين نكته لازم به نظر ميرسد كه مبناي پرورش خلاقيت تخيل مي باشد اما متاسفانه برخي از مربيان تخيلي بودن دانش آموزان را امري مضر مي دانند در صورتيكه تاثير بسزايي در امر خلاقيت مي گذارد. با توجه به عللي كه دانش آموزان براي ضعف خود در انشامطرح نموده اند(به روش دلفي) در مي يابيم كه محيط آموزشي مخصوصا معلم مي تواند تاثير مهمي در رشد خلاقيت و تقويت قوه ي تفكر داشته باشد.به همين جهت در اين مقاله ابتدا به تعريف خلاقيت و موانع آن پرداخته ايم و سپس درس انشا را به عنوان يكي از راههاي پرورش خلاقيت مطرح كرده ايم در اين راستا ابتدا علل ضعف دانش آ موزان را در اين درس، كه بي ارتباط با موانع خلاقيت نيست ،بررسي كرده ايم. سپس به ارائه ي راهكار هايي براي رفع اين موانع پرداخته ايم. و در قسمت پاياني مقاله روشهاي نوين تدريس انشا را كه به طور مستقيم با پرورش خلاقيت در ارتباط است شرح داده ايم.
خلاقيت
خلاقيت به معناي خلق و آفرينش انديشه ها ، متفاوت نگريستن به امور و ابداع راه حلهاي جديد براي يك مساله است. خلاقيت تشخيص و بيان مساله و ارائه راه حلهاي جديد براي آن است . اين توانايي در بشر به اندازه حافظه عموميت دارد و مي توان آن را با روشهاي معين پرورش داد . به گفته ي اندرسن " خلاقيت در كودكان امري همگاني است در حاليكه در بين بزرگسالان تقريبا وجود ندارد. خودبخود اين سوال پيش مي آيد كه بر سر اين توانايي بشر چه پيش آمده است." [1]
مهمترين موانع خلاقيت :
الف) موانع فردي ب) موانع اجتماعي (مدرسه و خانواده)
1- موانع فردي:
برخي عوامل فردي كه باعث عدم رشد خلاقيت مي شوند عبارتند از : عوامل رواني ، بيولوژيك و فيزيولوژيك. [2]
برخي موانع رواني و فردي كه در رشد خلاقيت تاثير دارند عبارتند از :
1- تاكيد بر محفوظات ذهني و حافظه
2- ترس از شكست و ريسك پذير نبودن
3- عدم شفافيت در اهداف
4- عدم اعتماد به نفس
5- نداشتن پشتكار و مقاوم نبودن
6- خجالتي و كم رو بودن
7- اعتقاد به ارثي بودن خلاقيت
8- منفي گرايي و داشتن تصور منفي از خود
9- عدم تمركز ذهني
10- استراحت طلب بودن
11- انعطاف پذير نبودن
12- تمايل به هماهنگ بودن با ديگران
13- عدم تحمل مخالفت و تضاد
2- موانع اجتماعي
1- عدم شناسايي و استفاده از مربيان خلاق و نوآور
2- مقاومت در برابر طرحهاي جديد
3- اجراي روشهاي تدريس سنتي
4- برقراي مقررات خشك انضباطي
5- توجه به نمره گرايي به جاي توجه به فعاليتهاي نوآورانه
6- انتقاد مكرر از رفتار دانش آموز
7- عدم مشاركت فعال دانش آموزان در فعاليتهاي آموزشي
8- بي توجهي به تخيلات دانش آموزان و عدم شناسايي علايق آن ها
9- نبود امكانات كافي براي رشد خلاقيت
علل ضعف انشا :
اشكالات مربوط به درس انشا در واقع از همان سالهاي اول دبستان كه كودكان اين درس را با جمله نويسي شروع مي كنند پديد مي آيد برخي از معلمان دانسته يا ندانسته كمترين اهميتي براي تمرينهاي كتاب فارسي قائل نيستند و پس از آنكه چند بار از روي درس خوانده شد شخصا پرسش ها را در كلاس پاسخ مي دهند تا دانش آموزان در كتابهايشان بنويسند اغلب دانش آموزان اين كلاسها چون متن درس را درك نكرده اند بديهي است كه قادر نخواهند بود جملات محكم و زيبايي بسازند يا برداشتهاي خود را از موضوع درس در چند جمله بنويسند يا بيان كنند اين دانش آموزان همان هايي هستند كه در سالهاي بعد براي نوشتن انشا شب هنگام به سراغ والدينشان مي روند تا صبح روز بعد در كلاس نمره ي خوبي به دست آورند .در حالي كه اگر انشا را به مثابه ي روح سيال و جريان ذهني دانش آموزان در نظر بگيريم مي بينيم بي توجهي به اين درس چه خسران عظيمي در بر دارد و تاكنون هم چه زيان عظيمي را متحمل شده ايم .و اما مهمترين علل ضعف دانش آموزان كه با روش دلفي گردآوري شده است عبارتند از:
موضوعات انشا عموما تكراري و خسته كننده است و معلم توضيحي درباره ي موضوع انشا سر كلاس ارائه نمي دهد.
1- به درس انشا و نگارش بهاي كمتري نسبت به دروسي نظير رياضي ، زبان ، فيزيك و .... داده مي شود و همين امر سبب كمبود در اين زمينه است.
2- معلمين اهميت درس انشا را براي دانش آموزان بازگو نمي كنند و چه بسا دانش آموزان انشا را امري بيهوده تلقي مي كنند و انگيزه كافي براي اين درس ندارند.
3- برخي دانش آموزان از نمرات كم انشاء سرخورده مي شوند و رغبتي به نوشتن دوباره ندارند و ديگر اينكه معلمين براي نوشتن انشا حجم خاصي را مشخص مي كنند به عنوان مثال مي گويند بايد بيشتر از ده خط بنويسيد. حال آنكه اين شيوه اشتباه است.
4- دلسوزي بي جاي والدين در درماندگي فرزندان خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند حاضر مي شود كار او را خود بر دوش بگيرند.
5- بي توجهي به فرهنگ كتابخواني در اكثر خانواده ها به دليل گرفتاريها و مشكلات ، زيرا اگر پدر و مادر قسمتي از اوقات فراغت خود را صرف خواندن كتابهاي مفيد و سودمند كنند مي توانند عاملي براي ترغيب فرزند به امر مطالعه باشد.
6- سطح مطالعه در ميان دانش آموزان بسيار كم است و آنها علاقه چنداني به خواندن كتابهاي مفيد غير درسي ندارند و همين كمبود اطلاعات باعث ناتواني آنها در نوشتن مي شود.
7- ديده شده است دانش آموزي به علت اينكه نوشته اش خودش را راضي و خرسند نكرده از بيم دانش آموزان و احيانا تمسخر آنان ، سرزنش معلم و حتي نمره بد را به جان مي خرد و به بهانه اينكه انشايش را نياورده يا ننوشته، از خواندن انشا سرباز مي زنند و كم كم اين عقده در او شكل مي گيرد كه نمي تواندچيز خوبي بنويسد.
8- استفاده هاي مكرر از اين ساعت درسي براي جبران دروس عقب افتاده.
10- عدم استفاده از وسايل كمك آموزشي مثل فيلم و تصوير و عدم تنوع ساعتهاي انشا.
متاسفانه تدريس انشا با شيوه هاي خلاق،كه دانش آموز را در نوشتن ماهر و توانا كند در هيچ يك از مقاطع تحصيلي كشور ما رايج نيست و به همين علت دانش آموزان اغلب از اين درس گريزانند و بسياري از آنان تا آخرين سال تحصيلي انشا نوشتن را ياد نمي گيرند شايد هم انشارا درسي بيهوده مي دانند و يا تصور مي كنند اين درس را براي آزار آنان در برنامه درسي گنجانده اند. در اين مقاله تلاش شده است با استفاده از روش دلفي* به جمع آوري اطلاعات در زمينه ي علل ضعف دانش آموزان در درس انشا و پايين بودن خلاقيت آنهاپرداخته ايم وبه اختصار برخي موانع خلاقيت را كه با ضعف انشا بي ارتباط نيست مطرح نموده ايم.ودر بخش دوم راهكار هايي را براي رفع اين نواقص ارائه كرده ايم.ودر بخش پاياني شيوه هاي نوين تدريس انشا را مطرح نموده ، كه بدون شك اين شيوه ها تاثير مستقيم در پرورش خلاقيت دانش آموزان دارد.به اميد آنكه تجارب ناچيز اينجانب مورد استفاده قرار گيرد.
آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
*در اين روش براي بررسي مشكل و تدوين راه حل از افراد صاحب نظر در اين رشته از قبيل كارشناسان ،نويسندگان،معلمان موفق و درمرحله بعد از دانش آموزان برتر المپيادهاي ادبي ودانش آموزان نويسنده يا شاعر نظر خواهي مي شود.مجددا" جمع بندي نظريات بدون ذكر نام و بصورت چرخشي ادامه مي يابد تا بعد از يك تبادل نظر جامع سند نهايي تدوين شود.لذا اين روش دو ويژگي مهم دارد :
1-حل مشكل بطور ريشه اي 2-واقع گرايي بالا
از محاسن روش دلفي اين است كه اولا" لزومي ندارد افراد صاحب نظر و دخيل در تصميم گيري در يك جا جمع شوندكه اين بااستفاده از امكانات ICT فراهم است.ثانيا" نظرات وسوالات بدون ذكر نام توزيع ميشود كه دركاهش تعصبات واعمال نظرهاي شخصي بسيارمهم است.ثالثا" ،درگير كردن گروههاي مختلف صاحب نظر در مسئله تعريف شده سند نهايي بسيار واقع بينانه
مقدمه:
توضيح درباره فوايد نوشتن و اينكه هر انسان كار آمد روزي بتواند بنويسد شايد كار بي فايده اي باشد چرا كه ضرورت اين امر به همگان روشن است اما انگار در برنامه ريزي جديد درسي اين مهم فراموش شده است و بديهي است كه اگر دانش آموزان هر هفته چند ساعتي را به موضوع انشايي فكر نكنند ودرباره آن ننويسند بعد از مدتي مهارت نوشتن در آنها ضعيف مي شود. وبراي بر آوردن ساده ترين نيازهاي نوشتاري خود دچار مشگل خواهند شد. ضمن اينكه نوشتن ،مزاياي جانبي ديگري،مانندپرورش خلاقيت، تفكر و مطالعه نيز دارد و براي خوب نوشتن در مرحله اول بايد خوب ببينند و مرحله دوم با دقت گوش كنند و در مرحله سوم آنچه را كه ديده و شنيده اند بتوانند خوب بيان كنند و در مرحله پاياني اينها را بنويسند و تا زماني كه دانش آموز مراحل قبل را به دقت تمرين نكند در مرحله ي نوشتن موفق نخواهد بود.
اگر دانش آموزان يك جامعه نياموزند چگونه ذهن خود را به جريان در آورند و روح سيال خود را به تكاپو وادارند حتي اگر به مدارج بالاي علمي نيز دست يابند بي شك سرنوشت غم انگيزي در انتظار آنها خواهد بود چرا كه انشا به عنوان يك سيستم ذهني باز مي تواند زيبا ترين آموزنده آزادي باشد . و محيطهاي آموزشي بايد جهت پرورش خلاقيت فرصتهاي مختلفي را براي كودكان فراهم نمايند چرا كه با به كارگيري روشهاي درست پرورش خلاقيت، دانش آموزان در سطوح مختلف هنر، علم و خلاقيت را ياد مي گيرند. قبل از ورود به بحث اصلي ذكر اين نكته لازم به نظر ميرسد كه مبناي پرورش خلاقيت تخيل مي باشد اما متاسفانه برخي از مربيان تخيلي بودن دانش آموزان را امري مضر مي دانند در صورتيكه تاثير بسزايي در امر خلاقيت مي گذارد. با توجه به عللي كه دانش آموزان براي ضعف خود در انشامطرح نموده اند(به روش دلفي) در مي يابيم كه محيط آموزشي مخصوصا معلم مي تواند تاثير مهمي در رشد خلاقيت و تقويت قوه ي تفكر داشته باشد.به همين جهت در اين مقاله ابتدا به تعريف خلاقيت و موانع آن پرداخته ايم و سپس درس انشا را به عنوان يكي از راههاي پرورش خلاقيت مطرح كرده ايم در اين راستا ابتدا علل ضعف دانش آ موزان را در اين درس، كه بي ارتباط با موانع خلاقيت نيست ،بررسي كرده ايم. سپس به ارائه ي راهكار هايي براي رفع اين موانع پرداخته ايم. و در قسمت پاياني مقاله روشهاي نوين تدريس انشا را كه به طور مستقيم با پرورش خلاقيت در ارتباط است شرح داده ايم.
خلاقيت
خلاقيت به معناي خلق و آفرينش انديشه ها ، متفاوت نگريستن به امور و ابداع راه حلهاي جديد براي يك مساله است. خلاقيت تشخيص و بيان مساله و ارائه راه حلهاي جديد براي آن است . اين توانايي در بشر به اندازه حافظه عموميت دارد و مي توان آن را با روشهاي معين پرورش داد . به گفته ي اندرسن " خلاقيت در كودكان امري همگاني است در حاليكه در بين بزرگسالان تقريبا وجود ندارد. خودبخود اين سوال پيش مي آيد كه بر سر اين توانايي بشر چه پيش آمده است." [1]
مهمترين موانع خلاقيت :
الف) موانع فردي ب) موانع اجتماعي (مدرسه و خانواده)
1- موانع فردي:
برخي عوامل فردي كه باعث عدم رشد خلاقيت مي شوند عبارتند از : عوامل رواني ، بيولوژيك و فيزيولوژيك. [2]
برخي موانع رواني و فردي كه در رشد خلاقيت تاثير دارند عبارتند از :
1- تاكيد بر محفوظات ذهني و حافظه
2- ترس از شكست و ريسك پذير نبودن
3- عدم شفافيت در اهداف
4- عدم اعتماد به نفس
5- نداشتن پشتكار و مقاوم نبودن
6- خجالتي و كم رو بودن
7- اعتقاد به ارثي بودن خلاقيت
8- منفي گرايي و داشتن تصور منفي از خود
9- عدم تمركز ذهني
10- استراحت طلب بودن
11- انعطاف پذير نبودن
12- تمايل به هماهنگ بودن با ديگران
13- عدم تحمل مخالفت و تضاد
2- موانع اجتماعي
1- عدم شناسايي و استفاده از مربيان خلاق و نوآور
2- مقاومت در برابر طرحهاي جديد
3- اجراي روشهاي تدريس سنتي
4- برقراي مقررات خشك انضباطي
5- توجه به نمره گرايي به جاي توجه به فعاليتهاي نوآورانه
6- انتقاد مكرر از رفتار دانش آموز
7- عدم مشاركت فعال دانش آموزان در فعاليتهاي آموزشي
8- بي توجهي به تخيلات دانش آموزان و عدم شناسايي علايق آن ها
9- نبود امكانات كافي براي رشد خلاقيت
علل ضعف انشا :
اشكالات مربوط به درس انشا در واقع از همان سالهاي اول دبستان كه كودكان اين درس را با جمله نويسي شروع مي كنند پديد مي آيد برخي از معلمان دانسته يا ندانسته كمترين اهميتي براي تمرينهاي كتاب فارسي قائل نيستند و پس از آنكه چند بار از روي درس خوانده شد شخصا پرسش ها را در كلاس پاسخ مي دهند تا دانش آموزان در كتابهايشان بنويسند اغلب دانش آموزان اين كلاسها چون متن درس را درك نكرده اند بديهي است كه قادر نخواهند بود جملات محكم و زيبايي بسازند يا برداشتهاي خود را از موضوع درس در چند جمله بنويسند يا بيان كنند اين دانش آموزان همان هايي هستند كه در سالهاي بعد براي نوشتن انشا شب هنگام به سراغ والدينشان مي روند تا صبح روز بعد در كلاس نمره ي خوبي به دست آورند .در حالي كه اگر انشا را به مثابه ي روح سيال و جريان ذهني دانش آموزان در نظر بگيريم مي بينيم بي توجهي به اين درس چه خسران عظيمي در بر دارد و تاكنون هم چه زيان عظيمي را متحمل شده ايم .و اما مهمترين علل ضعف دانش آموزان كه با روش دلفي گردآوري شده است عبارتند از:
موضوعات انشا عموما تكراري و خسته كننده است و معلم توضيحي درباره ي موضوع انشا سر كلاس ارائه نمي دهد.
1- به درس انشا و نگارش بهاي كمتري نسبت به دروسي نظير رياضي ، زبان ، فيزيك و .... داده مي شود و همين امر سبب كمبود در اين زمينه است.
2- معلمين اهميت درس انشا را براي دانش آموزان بازگو نمي كنند و چه بسا دانش آموزان انشا را امري بيهوده تلقي مي كنند و انگيزه كافي براي اين درس ندارند.
3- برخي دانش آموزان از نمرات كم انشاء سرخورده مي شوند و رغبتي به نوشتن دوباره ندارند و ديگر اينكه معلمين براي نوشتن انشا حجم خاصي را مشخص مي كنند به عنوان مثال مي گويند بايد بيشتر از ده خط بنويسيد. حال آنكه اين شيوه اشتباه است.
4- دلسوزي بي جاي والدين در درماندگي فرزندان خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند خود از نوشتن انشا كه با كمترين خواهش و اصرار فرزند حاضر مي شود كار او را خود بر دوش بگيرند.
5- بي توجهي به فرهنگ كتابخواني در اكثر خانواده ها به دليل گرفتاريها و مشكلات ، زيرا اگر پدر و مادر قسمتي از اوقات فراغت خود را صرف خواندن كتابهاي مفيد و سودمند كنند مي توانند عاملي براي ترغيب فرزند به امر مطالعه باشد.
6- سطح مطالعه در ميان دانش آموزان بسيار كم است و آنها علاقه چنداني به خواندن كتابهاي مفيد غير درسي ندارند و همين كمبود اطلاعات باعث ناتواني آنها در نوشتن مي شود.
7- ديده شده است دانش آموزي به علت اينكه نوشته اش خودش را راضي و خرسند نكرده از بيم دانش آموزان و احيانا تمسخر آنان ، سرزنش معلم و حتي نمره بد را به جان مي خرد و به بهانه اينكه انشايش را نياورده يا ننوشته، از خواندن انشا سرباز مي زنند و كم كم اين عقده در او شكل مي گيرد كه نمي تواندچيز خوبي بنويسد.
8- استفاده هاي مكرر از اين ساعت درسي براي جبران دروس عقب افتاده.
10- عدم استفاده از وسايل كمك آموزشي مثل فيلم و تصوير و عدم تنوع ساعتهاي انشا.