حدود
اختیارات وکیل
حدود
اختیارات :
تعاریف
و مفاهیم :
بحث
اصلی ما درباره حدود اختیارات وکیل است . قبل از هر چیز ببینیم معانی لغوی و
اصطلاحی همین کلمات چیست؟البته آن چیزی که به غلط در بین مردم و بعضاً حتی در بین
حقوقدانان رواج دارد این است که اشتباهاً می گویند « حدود و اختیارت وکیل » بنظر
می رسد این عبارت صحیح نیست بلکه عبارت « حدودِ اختیارات وکیل » صحیح می باشد .
چرا که اگر بگوئیم « حدود و اختیارت وکیل» در واقع برای وکیل هم اختیاراتی قائل
شده ایم و هم حدود و محدودیتهایی. در حالی که وکیل اساساً هر اختیاری که دارد از
موکل خود می گیرد و بالاصاله و بالذّات در مورد موضوع وکالت اختیاری ندارد،که حالا
بگوئیم محدودیتهایی هم علاوه براختیارات دارد. بلکه هر چه هست اختیاراتی است که
موکل به نایب خود می دهد.
در
تعریف حدود در فرهنگ فارسی عمید آمده است : حدود جمع حّد است . اسم عربی است به
معنای اندازه ، مقدار ، کرانه ، مرز ، حائل و حاجز میان2 چیز ، کناره و انتهای
چیزی
در
فقه به معنای عقوبت و مجازات شرعی برای گناهکاری مجرم است . مثل تازیانه زدن.
اختیارات
– جمع اختیار است . اسم مصدر عربی است و در مقابل جبر است به معنای آزادی انسان در
انجام کاری یا ترک آن ، و یا آزادی عمل و قدرت در انجام کاری با اراده خویش .
فصل
سیزدهم قانون مدنی به عقد وکالت اختصاص داده شده است . از 28 ماده ای که در قانون
مدنی در فصل سیزدهم به عقد وکالت اختصاص داده شده در سه ماده 663 ، 674
، 680 صرفاً عبارت « حدود وکالت »
آمده است . اگرچه کلمه اختیار از این عبارت حذف شده است ولی مفهوم آن بیانگر حدود
اختیار وکیل می باشد.
حدود
اختیارات وکیل:
2
ماده مهم در قانون مدنی وجود دارد که موضوع آن دقیقاً درباره حدود اختیارات وکیل
می باشد . این مواد عبارتند از :
ماده
660 – وکالت ممکن است به طور مطلق و برای تمام امور موکل باشد یا مقید و برای امر یا
امور خاصی .
ماده
661- در صورتی که وکالت مطلق باشد فقط مربوط به اداره کردن اموال موکل خواهد بود.
دراین
2 ماده ما با اصطلاحات مطلق ، مقید ، خاص به طور صریح و با مفهوم عام به طور غیر
مستقیم مواجه می شویم . این کلمات از اصطلاحات علم اصول می باشد. برای اینکه با
مفهوم این کلمات آشنا شویم توجه شما را به نکات ذیل جلب می نمایم:
مفاهیم
اصولی عام و خاص و مطلق و مقید :
تعریف
عام :
اصاله
العموم یکی از اصل های معتبر لفظی است این اصل حجت است . درحجّیت آن تردید و
اختلافی نیست مبنای حجیّت آن ظهور لفظی و بنای عقل است که مورد ردع و رد شارع قرا
نگرفته است. عموم در لغت یعنی شمول و فرا
گرفتن و عام یعنی شامل و فراگیرنده . در اصطلاح علم اصول فقه و حقوق عام کلمه ای
است که در یک وضع واحد ، افراد و مصادیق خود را شامل می شود به عبارتی کلمه ای است
که همه افرادی را که بدان نامیده می شوند را فراگیرد و برای آنها وضع شده باشد .
مانند کلمه « تمام دانشمندان » - علما .
مثال
حقوقی : هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع را دارد ماده 30 ق
.م