مقدمه:
قبل از قرن هفدهم ، علم و فلسفه
با یگدیگر در قلمرو معارف بشری مورد تحقیق واقع می شدند و مرز مشخصی میان آن دو وجود
نداشت ، تا آنکه در دوران رنسانس ، فرهنگ اومانیسم زمینه های شناخت مسائل اجتماعی را
از طریق عقل و تجربه به وجود آورد ؛ این روند در خلال قرن هفدهم آنچنان شتاب یافت که
باعث شد در ابتدای قرن هجدهم زمزمه ی استقلال و جدایی علوم اجتماعی از فلسفه آغاز شود
؛ و پدیدۀاستقلال و انفکاک علوم اجتماعی از فلسفه نیز به طور طبیعی این اندیشه را نمودار
ساخت که پدیدۀ اجتماعی ویژگی های منظمی دارند و قانون حاکم بر رفتار اجتماعی همانند
قانونمندی حاکم بر جهان ماده و طبیعت است. در مورد اقتصاد هم ، اندیشمندان اقتصادی
معتقد بودند که فعالیت های انسان در تولید ، توزیع و مصرف تابع قوانین طبیعی است که
باید آنها را شناخت تا آنکه بتوان روابط علمی بین پدیده های اقتصادی را تبین کرد .
از آنجا که این قوانین طبیعی است پس ، مناسب ترین قوانینی هستند که می توانند تعادل
به وجود آورند ، به شرط اینکه در وضعیت طبیعی و آزادبکار روند و دولت یا اخلاق یا دین
، در عملکرد آنها دخالتی نکنند .
فهرست مطالب:
مقدمه 1
اقتصاد چیست 2
موضوع علم اقتصاد 3
تعریف اقتصاد 3
روشهای تحقیق ، تحلیل و طرح مسائل اقتصادی 4
روش شناسی 4
قیاس منطقی 5
استقرایی منطقی 5
روش قیاس 5
روش استقرای 5
فرضیه 6
نظریه 6
نگاه ویژه ی اسلام 7
اصول روش اسلام در توزیع ثروت 8
اقتصاد اسلامی در ایران 8
توسعه اقتصادی چیست 15
توسعه اقتصادی دو هدف اصلی دارد: 16
شاخص های توسعه اقتصادی 16
مکاتب مختلف توسعه اقتصادی 18
نظریه آدام اسمیت 18
نظریه مالتوس 19
نظریه ریکاردو 21
مدل رشد کلاسیک 23
نظریه کارل مارکس 23
مدل رشد اقتصادی سرمایه داری مارکس 24
نظریه شومپیتر 25